
از این شاخه به آن شاخه پریدی ، از این قلب رفتی و به قلبی دیگر نشستی ، عین خیالت نیست که دلم را شکستی ، انگار نه انگار که روزی با هم عهدی را بستیم . . . !
مگر یادت نیست به هم قولی را دیدیم، قراری گذاشتیم ، حرف از زندگی بود ، از عشق که بگذریم حرف از وفاداری بود !
تو خودت این را خواستی که خاطره هایمان بسوزد ، عشق همینجا در قلبمان بمیرد ، خیلی سخت است چشمهایم دستت را در دستان غریبه ای دیگر ببیند !
خیلی سخت است ببینم قلبم چه معصومانه میسوزد ، هنوز هم اشک در چشمهایم ، مثل یک آب چشمه میجوشد !
با اینکه هنوز در قلبم هستی ، باید باور کنم که دیگر نیستی ، باید بپذیرم از حالا بدون توام ، از حالا به جای در کنار تو بودن ، در کنار خاطره های توام ، گرچه سوزاندی همه خاطره ها را در دلت ، میدانم که روزی تلخ میشود زندگی به کامت !
نظرات شما عزیزان:
ناناز 
ساعت9:11---19 بهمن 1391
فقط با دوست می توان قهر کرد غریبه ناز ما را نمی کشد ...
قدر دوستان خود را بدانیم .
|