آدمـها ، مثل ِ سایه اند !
ازشـون فــرار کنی ،
دنبــالت میدوند !
دنبالشون که بــدویی ،
ازت فــرار میکنند !!


احساسم را نمي فروشم؛ . . . حتي به بالاترين بها! . . .
ولي . . .
آنگونه كه بخواهم خرج ميكنم . . . .،براي آنهايي كه لايق هستند .

امروز جلوی آینه سه تار موی سفید توی کله ام پیدا کردم
اولی اینجا
دومی اونجا
و سومی همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی گفتی :
"من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن"


دیشب که باران آمد...
میخواستم سراغت را بگیرم!
اما..
خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ,
باز زیر چتر دیگرانی ...


خسته ام از جنس قلابی آدم ها....هی فلانی! راهت را بگیر و برو.... حوالی ما توقف ممنوع است


بزرگتر که شدیم مدادهایمان هم تکامل یافتند
تبدیل به خودکارهایی بی رحم شدند
تا یادمان بدهند که هر اشتباهی پاک شدنی نیست!
اکنون اینجایم با پاک کنی یادگار از کودکی
میخواهم پاک کنم این مشق کهنه ی اشتباه را !
ولی نمیتوانم ...


دلت را محكم بچسب رفيق...
آدمها... آنقدر انصاف ندارند...
كه...
زير پايت را خالي نكنند...


از همه ی این شهر
تنها تو را بُردند
از همهی این خانه
تنها من را نکُشتند ...
نظرات شما عزیزان:
|