.
هرکـس به طریقی دل ما میشکند / بیگانه جدا ، دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست / من در عجبم دوست چرا میشکند . . .
.
.
.
هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت ! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است . . .
.
.
.
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی . . .
.
.
.
من از پاکدلانم که زکس کینه ندارم
یک شهر پُر ا ز دشمن و یک دوست ندارم . . .
.
.
.
دشمن اگر کُشت به دوست می توان گفت
با کی بتوان گفت این که دوست مرا کُشت . . .
.
.
.
طاق شد طاقتم ای دوست، ملامت بگذار
که به اندک سخنی می شکند قلب رقیق . . .
.
.
.
عشق آمد و شد چونم اندر رگ و پوست / تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت / نامی است ز من بر من و باقی همه اوست . . .
.
.
.
فریاد مردمان همه از دست دشمن ست
فریاد ما از دل نامهربان دوست . . .
.
.
.
آخر چه شد که این همه نامهربان شدی
چیزی که خوش نداشتم ای دوست! آن شدی . . .
.
.
.
هبچکس جانا نمی سوزد چراغش تا به صبح
پُر مخند ای دوست بر شب تار کسی . . .
.
.
.
آرزو بد نیست طغیانش بد است
هست دریا خوب و طوفانش بد است . . .
.
.
.
زحمت چه می کشی پی درمان من ای دوست
ما به نمی شویم و تو بدنام می شوی . . .
.
.
.
آنان که جان فدای نگاری نکرده اند
همکارشان مباش که کاری نکرده اند . . .
.
.
.
با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج
آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج . . .
.
.
.
بس که نادیدنی از دوست و ز دنیا دیدم
روشنم گشت که آسایش نابینا چیست . . .
.
نظرات شما عزیزان:
|