نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 
 

قسم


قسم به ماهی های قرمزی که در غریبترین تنگها زندگی می کنند ,به گلهای آفتاب گردان که همیشه دلتنگ نورند...

دلم برای نگاه تو تنگ شده به کبوتران قسم , به بادبادکهایی که ناگهان در سینه آسمان گم میشوند, دلم کودکانه برایت پر می زند... 
مهربانم! 
چه وقتها که دوست داشتم با تو زیر اولین باران بهار و زیر اولین برف زمستان در پیاده رو شهر قدم بزنم و با غرور تو را به گنجشکها نشان دهم... 
چه غروبها که دوست داشتم کنار پنجره بنشینم و به شوق آمدنت بی تابانه آجرهای دیوار کوچه را بشمارم و زیر لب برایت دعا کنم... 
چه شبهایی که دوست داشتم تو را همراه رنگین کمانی در خواب ببینم تا بوسه ای هرچند کوتاه بر گونه هایم بنشانی, گاهی به پروانه ها قاصدکها آینه ها و ابرها التماس کردم که پیغام مرا به تو برسانند... 
هر روز عکس تو را پیش رویم میگذارم, اشکهایم را برایت ترجمه میکنم, سفر عاشقانه شمع را برایت شرح میدهم , از جدایی ها میگویم و لای دفتر خاطراتم پنهان میکنم,نگاه کن دنیا به سرعت از مقابل من عبور میکند... 
پس کی میخواهی دستهای تشنه ام را به برکه های مهربانی ببری؟ من گرمتر از تابستان و پر حرارت تر از شقایقها, من مواجتر از آن رودم که قرار است هزار سال بعد در سیاره ای دور 
جاری شود,من از همه سایه ها به تو نزدیکترم.......

 


[+] نوشته شده توسط سحر در 18:59 | |







یادش بخیر

 


 

یــادش بـخــیــر روزهــایـی کــــه آمــدی و... تنها دلیل لبخند های گاه و بی گاهم شدی تنها پناه برای گریه هایم شدی تنها مرا دوست داشتی تنها برای من بودی تنها گناهم بودی امـا یـادش بـخـیــر زمـانی که رفـتی و... تنها دلم شکست تنها دلیل تنهایی ام شدی تنها دلیل گریه های نیمه شبم شدی تنها روزهای سخت بی تو بودن یادم می اید روزهایی که لبخند را همراه بوسه هایت از لبانم بردی روزهایی که نجابت چشمانم را بهانه کردی و از کنارم رفتی


[+] نوشته شده توسط سحر در 18:58 | |







خداي خوبم هرگزكسي رابه انكه قسمتش نيست

عادت نده كه دل كندن ازاومرگ است00000


[+] نوشته شده توسط سحر در 10:58 | |







به يه لرميگن خداروميشناسي000

ميگه مگه رفت وامدداريم00000


[+] نوشته شده توسط سحر در 10:55 | |







دلایل بودنم راهرروزمرورمیکنم,

هرروزازتعدادشان کم میشود,

آخرین باری که شمردمشان تنهایک دلیل برایم مونده بود,

"دیدن تو"
 


[+] نوشته شده توسط سحر در 10:50 | |







Hين گلها تقديم به كسي كه بيشترازخودم دوستش دارم(H)


[+] نوشته شده توسط سحر در 10:3 | |







اد مك اول دنياست بخند00

ادمك عشق همين جاست بخند00

ادمك خرنشوي گريه كني00

كل دنياسراب است بخند00

ان خداي كه بزرگش خواندي00

بخدامثل توتنهاست بخند000000

 


[+] نوشته شده توسط سحر در 22:31 | |







روزمرگم هركه شيون كند ازدوروبرم دوركنيد

همه رامست وخراب ازمي انگوركنيد مزدغسال

مراسيرشرابش بدهيد مست مست ازهمجا حا ل

خرابش بدهيد برمزارم مگذاريد بيايدواعظ پير

ميخانه بخواندغزلي ازحافظ  جاي تلقين به

بالاي سرم دف بزنيد شاهدي رقص كندجمله شما كف بزنيد

روزمرگم وسط سينه من چاك زنيداندرون دل من

يك قلم تاك زنيد روي قبرم بنويسيد وفادار برفت

ان جگرسوخته خسته ازاين دار برفت00000

 


[+] نوشته شده توسط سحر در 14:22 | |







اگرتنهايي ام چشم مرابست

اگردل ازتنم افتادوبشكست

فداي قلب پاك ان عزيزي

كه درهرجاكه باشديادماهست000000

 

يه غم0تونيستي كنارم

يه اميد0كه توهستي بيادم

يه دلخوشي0كاش ببينمت

يه ارزو0فراموشم نكن

يه حقيقت0دلم برات تنك شده

 

مانه انيم كه دربازي تكراري چرخ وفلك هركه ازديده مان رفت

زخاطرببريم ياكه چون فصل خزان امدوگل رفت به خواب دل به

عشق دگري داده زانجبپريم0000

 

من اگرروح پريشان دارم

من اگرغصه هزاران دارم

به تن وزندگيم زخم فراوان دارم

به تودوستي توايمان دارم000

 

به لبخندي مراازغم رهاكن/

مراازبي كسي هايم جداكن/

اگرمردن سزاي عاشقان است/

براي مردنم هرشب دعا كن000

 

زندگي رانفسي ارزش غم خوردن نيست ودلم بس تنگ است

بيخيال سپرهردرداست

بازهم ميخنديم انقدرميخنديم كه غم ازروي رود000

دل قشنگتوهيچ وقت اسيراه نكن

بگذاراه سهم كساني باشه كه باعث دلتنگيت ميشن000

 

قشنگترين ديالوگ دنيااونجاست كه

پدرژپتوبه پينوكيوميگه

پينوكيو000چوبي بمان00ادمهاسنگي اند

دنيايشان قشنگ نيست000000

 


[+] نوشته شده توسط سحر در 14:18 | |







به سرنوشت بگوييد

اسباب بازيهايش بي جان نيستند ادمند

ميشكنندارامتر


[+] نوشته شده توسط سحر در 19:39 | |








 

 
باغبانی پیرم که غیرازگلهاازهمه دلگیرم

 

کوله ام غرق غم است ادم خوب کم است

عده بی خبراند عده ای کوروکرند

اندکی هم پکرندومیان رفقاعده ای همچوشماتاج سرند۰۰۰۰۰۰۰

 

قصه ازهنجره ایست که گره خورده به بغض

یکطرفخاطره ها یک طرف فاصله ها درهمه حرفها حرف اخرزیباست

اخرین حرف توچیست تابه انتکیه کنم

حرف من دیدن تودرفرداهاست۰۰۰۰۰۰

 

دردهکده توخبرازبوی ریانیست

چون نیست ریاهیچ کس انگشت نمانیست

ماطالب مهریم ودل ازعاطفه لبریزدل صافترازتوبخداهیچ کجانیست۰۰۰۰۰۰

 

 

نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 19:27 | لینک  |  نظر بدهید


 
زندگی درگذرخاطره هاست۰۰۰

 

خاطره درگذرفاصله هاست۰۰۰

فاصله تلخترین خاطره هاست۰۰۰۰۰۰

نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 12:28 | لینک  |  نظر بدهید


 
اگربودی چه میشدددددد۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰؟؟؟
نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 18:26 | لینک  |  یک نظر


 
روزی مردی عقربی رادیدکه دراب دستوپامیزند

 

اوتصمیم گرفت عقرب رانجات دهداماعقرب انگشت

اورانیش زد مردبازهم سعی کردتاعقرب راازاب بیرون بیاورد

اماعقرب باردیگراورانیش زد۰۰

رهگذری اورادیدوپرسیدجراعقربی راکه نیش میزندنجات میدهی؟

مردپاسخ داداین طبیعت عقرب است که نیش بزندولی طبیعت

من این است که عشق بورزم۰۰۰۰

تقدیم به کسانی که نیش عقرب هاازدوستان خودخوردندوحرف نزدند

ودوباره عشق ورزیدن۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 18:18 | لینک  |  یک نظر


 
 

 

عشق یک واژه زلال است۰۰

توووبایدباشی۰۰۰

قلب من زیرسوال است توووبایدباشی۰۰

فال حافظ رازدم ۰۰

ان رندغزل خوان هم گفت۰۰۰

زندگی بی تومحال است تووووبایدباشی۰۰۰۰

نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 17:52 | لینک  |  نظر بدهید


 
نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 12:31 | لینک  |  نظر بدهید


 
در پهنای اندیشه ام به وسعت آسمانها به یادت هستم

 

و به اندازه دورترین کهکشانها دوستت دارم . و .... این یعنی خوشبختی ۰۰۰۰۰۰۰۰

نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 12:18 | لینک  |  نظر بدهید


 
نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 8:6 | لینک  |  نظر بدهید


 
به سلامتی همه مادرای که باحوصله

 

راه رفتن  رو  یاد بجه هاشون دادن

ولی توپیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشون وهل بدن۰۰۰۰۰

 

نوشته شده توسط سكوت گويا در ساعت 8:1 | لینک  |  یک نظر


 
جاگذاشته ام دلی۰۰۰۰۰۰۰

 

هرکه پیدایش کردمژدگانیش همه زندگیم۰۰۰۰۰۰

 

 

گهگاهی که دلم تنگ ونگاهم ابریست ۰۰

همه ازخاطرتوست خاطره ای دیگرنیست۰۰۰۰

 

دردراازهرطرف نوشتم دردبود۰۰

دوری توبدترازهردردبود۰۰۰۰ 

 

کودک فال فروش راپرسیدند۰۰۰

چه میکنی گفت به انهای که

دردیروزخودمانده اندفردارامیفروشم۰۰۰

 

کودکی با خودمی اندیشید خدا

چه میخورد؟

چه می پوشد؟

ودرکجامنزل دارد؟

نداامدخداوندغم بندگانش رامیخورد

گناه انهارامی پوشد

ودردل شکسته بندگانش منزل دارد۰۰۰۰۰


[+] نوشته شده توسط سحر در 19:28 | |







جاگذاشته ام دلی۰۰۰۰۰۰۰

 

هرکه پیدایش کردمژدگانیش همه زندگیم۰۰۰۰۰۰

 

 

گهگاهی که دلم تنگ ونگاهم ابریست ۰۰

همه ازخاطرتوست خاطره ای دیگرنیست۰۰۰۰

 

دردراازهرطرف نوشتم دردبود۰۰

دوری توبدترازهردردبود۰۰۰۰ 

 

کودک فال فروش راپرسیدند۰۰۰

چه میکنی گفت به انهای که

دردیروزخودمانده اندفردارامیفروشم۰۰۰

 

کودکی با خودمی اندیشید خدا

چه میخورد؟

چه می پوشد؟

ودرکجامنزل دارد؟

نداامدخداوندغم بندگانش رامیخورد

گناه انهارامی پوشد

ودردل شکسته بندگانش منزل دارد۰۰۰۰۰


[+] نوشته شده توسط سحر در 19:25 | |







سرم راشايد ديگران درنبودت پر كنند0000

ولي دلم راهرگز0000000


[+] نوشته شده توسط سحر در 8:49 | |



صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 10 صفحه بعد